دخترا غروروتونو نش************ید....زندگیه دخترونه یعنی مغرور بودن به پاکی....البته جسارت نمیکنم
دخترا غروروتونو نش************ید....زندگیه دخترونه یعنی مغرور بودن به پاکی....البته جسارت نمیکنم
چرا کلمه ها اینجوری میشن اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟
من گفتم غرورتونو له نکنید حالا عوضش میکنم
اره غرور واسه دخترا خیلی مهمه.من خودم غرورمو خیلییی ش************دم و الان پشیمونم.چون پسرا واقعا ارزششو ندارن
سلام، امید وارم منظورتون از هر کاری روابط نامشروع هم نباشه ،خب این جا دوستان خیلی گفتن که این دوستی ها عواقب برا پسر ودختر داره به خصوص دختر، اولا شما نباید همه کار می کردین، چون اون اقا هنوز شوهر شما نبوده که بخواین همه کار بکنید، پس اشتباه کردین خب بهونه گیری هم به احتمال زیاد نشان از این می تونه داشته باشه که میخواد رابطه کات کنه و دنبال بهونه می گرده این قطع رابطه از جانب شما باشه، شما سعی کنید اول با احساسات تصمیم نگیرید. فعلا اینده شما دست خودتون هستش ، سعی کنید با یه بزرگتر از خانوادتون صحبت کنید اگر بین تون رابطه خاصی بوده واگه نبوده سعی کنید با صحبت باهاش ببینید نظرش واقعا ازدواج یا که فقط شمارو برای دوستی میخواست که در این صورت بهتره بیش ازاین به خودتون ضربه نزنید.
دوست عزیز چرا اینقدر زود تسلیم نا ملامیت های روزگار می شی، ناسلامتی چند وقت دیگه می خوای مشاور بشی و کار روانشناسی بکنی ، ان شا ءالله که دکترا ش هم میگری، خب همه پسر ها که بی معرفت نیستن ان شاءالله با عشقت که ازدواج می کنی هر چی باشه اونم یه پسر هستش ولی فعلا همدیگرو پیدا نکردین.
خدارو شاکر باش که زود به این رابطه غلط پایان دادی وخدا نکرده مرتکب هیچ گونه اشتباه بزرگی نشدی که برا آیندت مشکل ساز باشه اون اقا دستش هم بهت نخورده پس زیاد خودت اذیت نکن ، و سعی کن روحیه خودت دوبار به دست بیاری شاید الان حساس تنهای می کنی ولی صبر داشته باش کسی که لایقت هست بهش برسی.
پس سعی کن منطقی فکر کنی بعداین هم کسی هم پیشنهاد داد سعی کن اول خانوادت در جریان بزاری و قبل از نامزدی وازدواج وارد رابطه عاطفی نشی ودر حد آشنایی اخلاق و خصوصیات برا ازدواج وغیره باشه.
بله شما درست میگین.واقعا حرفاتون ارومم میکنه.خیلی ممنونم از راهنمایی هاتون
پس حالا همه ی گذشته رو تو ذهنت بزار پشت یه حصار بزرگ و ازش رد شو و آینده بساز گذشتتو محو کنه...از زندگیت لذت ببر و بدون که تو میتونی انقد محکم باشی که از این شرایط رد شی و یه جوری زندگی کنی که جلوت تعظیم کنن...دوست گلم....
موفق باشی عزیزم...
سلام.نمیدونم از کجا بگم.ذهنم خیلی درگیره.داغونم.خیلی تنهام.احساس میکنم زندگیم فوق العاده تکراری و بی معنی یه.با هیچکسم نمیتونم درد و دل کنم.روی درسام اصلا تمرکز ندارم و بشدت افت کردم.زیادی بیخیال شدم به همه چیز.نمیدونم چیکار کنم.تو رو خدا راهنماییم کنین
سلام.راستش نمیدونم از کجا شروع کنم.تو تاپیک قبلیم گفتم که چه اشتباهی رو مرتکب شدم.ولی با بی عقلیم بیشتر از قبل خودمو تو دردسر انداختم.یک هفته بعد از اینکه با اون اقا کات کردم طی اتفاقاتی متوجه شدم دروغی درکار نبوده و ایشون برگشت و سو تفاهم ها رو رفع کرد.راستش من خیلی سختی کشیدم تا حالا.تک فرزندم و پدرمو تو 5 سالگی از دست دادم.خیلی تنهایی کشیدم و کمبود محبت یه پدر و حامی رو همیشه تو زندگیم حس کردم.شاید واسه همین واسه بار دوم قبول کردم بیاد تو زندگیم تا خلاهای روحیم یکم پر بشه.الان 4 ماه از اشتیمون میگذره و بیش از حد بهم وابسته شدیم.اون اقا هم به گفته ی خودش خیلی بمن علاقه داره و چندین دفعه حضوری با مادرم صحبت کرده ولی مامانم مخالف سرسخته.نمیدونم چیکار کنم.خیلی کلافه و سردرگمم. تو وضعیت روحی بدی هستم.تو رو خدا راهنماییم کنین.
من موندم این چه بدبختی هست که افتاده تو این جامعه و حتما یه رابطه دوستی قلل از ازدواج برقرار بشه ، اگه می خوادت مثل آدم بیاد خواستگاریت و یه دوره نامزدی برا آشنایی داشته باشید تمام
نگاه کنید دختر ها هدفشون از برقراری دوستی ازدواج هست و پسرها ارتباط جنسی این رو همه مبگن پز نکن خانم نکن .
مادرت مخالفه لابد یه چیزی می دونه مخالفت میکنه.
بعدشم این روابط هاا عاقبت خوشی ندارم
سلام.من دختری20 ساله هستم.چندوقت پیش یکی از بچه های دانشگاه تواینستا بهم ریکوست داد ومنم قبول کردم...ولی هیچوقت توجه ها ومتن های کامنتاشو جدی نگرفتم.چون واقعا این چیزا برام خیلب بزرگ نبوده وادم بی جنبه ای نبودم....تااین روزا که بهم پیام داد واونجا وگفته تقریبا از یکسال پیش که تودانشگاه منو دیده بهم علاقه مند شده وواقعا تواین یکسال کلی پیگیر بود تا بتونه اسم ومشخصات من رو از هم دانشکده ای های من دربیاره.....
وجواب من هم مثل گذشته به همچین پیشنهاداتی منفی بوده....ومنم به ایشون گفتم که اگه قصدشون دوستی واین مضخرفاته من نیستم...
ولی خب ایشون ادعا میکردن که هم خودشون اهل دوستی نیستن وهم میدونن من اهل این چیزا نیستم....
من ادم بی اعتمادی هستم....
وتا حالا هیچکدوم از حرفاشو نتونستم 100درصد باور کنم....
ولی خب اگه 1 درصد حرفاش درست باشه واقعا کیس مناسبی برای ازدواج هست....
چون همه ی شرایط ازدواج روداره...
منم بهش گفتم باید باخونوادم درمیون بزارم واون هم گفته که هنوز سنش کمه وواقعا نیاز به زمان داره تا روپای خودش بایسته ...
شابد سن من ازنظر شما کم باشه اما همین روزا هم خونوادم با اومدن خواستگارا موافقن ومن خیلی هاشون رو رد کردم....
الان هم بهش گفتم باید بهم فرصت بده تافکر کنم ببینم حتی ارزشش رو داره که به خونوادم بگم یانه....
واقعا نمیدونم چیکارکنم.....
از شروع این روابط هم میترسم وهم خوشم نمیاد....
ولی از طرفی موقعیت خوبیه...
من چیکارکنم الان؟؟؟
سلام.به نظر من مادرتون صلاح شما رو میخواد که مخالفه.به نظر من عشق حتما و اجبارا نباید قبل از ازدواج باشه.ممکنه هنوزم فرصت های بهتری درپیش داشته باشین.و مطمئنا عشقای بعد از ازدواج دوام بیشتری داره.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)